والدین گرامی سلام
خوشحالیم که امسال در خدمتتان هستیم با توجه به آغاز هفته جهانی بهداشت روان( 18– 24مهرماه ) برآن شدیم تا مطالبی را در این زمینه برایتان تدوین نموده و مرور نماییم .از اینکه مدتی از وقت ارجمندتان را برای خواندن این مطالب اختصاص داده اید بی نهایت سپاسگزاریم.
واحد مشاوره دبیرستان نمونه دولتی شهید علیرضا افشار
بهداشت روان(Mental Health)
هیچ انسانی در برابر بیماری های روانی مصونیت ندارد. پیشگیری از پیدایش بیماری های روانی و سالم کردن محیط روانی از ضروریات اولیه تامین بهداشت روانی محسوب می شود. بهداشت روانی فقط به تشریح علل اختلالات نمی پردازد، بلکه پیشگیری ناراحتی های روانی به معنای وسیع آن به منظور جلوگیری از وقوع بیماری های شدید روانی را دنبال می کند . لذا واژه بهداشت و سلامتی همیشه انسان را در طول تاریخ به خود مشغول کرده است. تدوین برنامههای تربیتی – بهداشتی برای حفظ سلامتی و مطالعه ، جلوگیری و درمان بیماریها نمونهای از این اقدامات بشری است. بهداشت در یک تقسیم کلی به دو نوع "بهداشت جسمی" و "بهداشت روانی" تقسیم میشود. ولی آنها همپوشیهای زیادی را با هم دارند (بر یکدیگر تاثیر میگذارند.
بهداشت روانی از آن جهت که رابطه مستقیمی با "عملکرد فردی – اجتماعی" و آسیبهای روانی – اجتماعی" دارد، از اهمیت زیادی برخوردار است و این اهمیت باعث تدوین و اجرای برنامههای متعدد بهداشت روانی در سه بعد " پیشگیری ، درمان و توانبخشی" میشود این سه بعد در برگیرنده تمام اهداف و فعالیتهای بهداشت روانی است.
تعاریف بهداشت روانی
تعریف سازمان بهداشت جهانی
سازمان بهداشت جهانی ، بهداشت روانی را اینگونه تعریف میکند: "بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت قرار دارد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای روانی و جسمی ، بهداشت به معنای نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست."
انجمن بهداشت روانی کانادا در یک دید جامع بهداشت روانی را در سه قسمت "نگرشهای مربوط به خود ، نگرشهای مربوط به دیگران و نگرشهای مربو به زندگی" تعریف میکند. از نظر این انجمن بهداشت روانی یعنی : "توانایی سازگاری با دیدگاههای خود ، دیگران و رویارویی با مشکلات روزمره زندگی."
بهداشت روانی دارای اصولی است که می توان به اختصار به انها اشاره کرد.
احترام به شخصیت خود و دیگران
احترام به شخصیت خود و دیگران یعنی این که یک شخص خود را دوست بدارد و به دیگران احترام بگذارد. فرد سالم احساس می کند که افراد جامعه او را مورد پذیرش قرار می دهند و او نیز به نظر موافق به آنها می نگرد و برای خود و آنها احترام قائل است. اصول بهداشت روانی مبتنی بر تقویت افراد استوار شده است و از تخریب شخصیت افراد تا جایی که امکان داشته باشد جلوگیری می کند.
تقویت مکانیسم های تشویقی به جای تنبیه و پیشه گرفتن بردباری و چشم پوشی از بعضی کارهای منفی می تواند در این راستا معنی شود.
روبرو شدن با واقعیات اجتماعی و زندگی
روبرو شدن با واقعیات اجتماعی و زندگی از اصول مهم بهداشت روانی محسوب می شود. شخص باید خود را آن گونه که هست قبول کند. کشمکش و عدم قبول واقعیات اغلب موجب بروز اختلال روانی می شود. خیلی از افراد نه تنها نقص های خود را قبول نمی کنند بلکه با مکانیسم های مختلف سعی دارند آن را بپوشانند، یا این که بدون در نظر گرفتن توان و استعداد خود کاری را شروع می کنند که عاقبتی جز سرخوردگی و شکست ندارد و نهایتا به وازدگی و بی تفاوتی می انجامد. در هر عملی اصل علت و معلول حاکم است و رفتار بشر نیز از این قاعده جدا نیست. رفتار انسان تابع تمامیت وجود اوست به این مهنی که روان تابع جسم است. هر انسان بر اثر ارتباط خصوصیات روانی و جسمی خود، دست به عمل می زند و هیچ رفتاری جدای از این چهارچوب صورت نمی گیرد. برای بررسی و اظهار نظر در مورد هر چیز باید کلیت آن را در نظر گرفت.
دانستن و ارزش دادن به نیازهای اولیه
بهداشت روانی مستلزم دانستن و ارزش دادن به نیازهای اولیه انسان است. احتیاجات و نیازهای جسمانی و روانی بسیار مهم هستند. بشر دائما از این نیازها تاثیر می پذیرد و به نسبت محرومیت و ارضاء آنها رفتارش تغییر می کند. شخصی که این اصول را بفهمد غالبا واقع بینانه با مشکلات زندگی برخورد می کند و دلسرد نمی شود. او می داند که احتیاجات فرد هیچ گاه کاملا مطابق میل او برآورده نمی شود. او می پذیرد که تعارض روانی اغلب ممکن است اتفاق بیفتد و برای مقابله با آن خود را آماده می کند. این چنین است که در زندگی هدفی را دنبال می کند و سعی دارد تا جایی که امکان دارد به ان هدف نایل آید. او دیگران را آن گونه که هستند قبول دارد، و از برخوردهای ایده آلیستی دوری می کند.
مقابله با مشکلات عاطفی
مشکلات عاطفی جزیی از زندگی محسوب می شوند. سلامتی روانی به نحوه برخورد با این مشکلات و یافتن بهترین راه حل برای غلبه بر آنها بستگی دارد. بهداشت روانی قوانین مربوط به سلامت عاطفی و روانی را در بر می گیرد. گسترش بهداشت روانی به مطالعه افراد در شخصیت خویش نیز بستگی دارد. روابط و چگونگی آن با مردم و توانایی سازگاری با آن مهمترین عامل در احساس خوشی و شادکامی است. انسان بیش از تنفر، خصومت و دشمنی به دوستی نیاز دارد، اینکه دوست داشته باشد و دوست بدارد. بیماریهای روانی تقریبا همیشه به این حقیقت که بیمار قادر نیست دوست بدارد و عشق بورزد مربوط می شود.
به دست آوردن رضایت از زندگی
به دست آوردن رضایت از زندگی برای بهداشت روانی ضروری است. رضایت ممکن است از احساس برتری و پیشرفت، از رسیدن به نیاز و آرزوهای شخصی، مقابله با مشکلات و ناملایمات و موارد دیگر به دست می آید. رضایت پشتوانه قوی و نیرومندی برای مقابله با مشکلات است. توانایی در کسب رضایت به انسان استقامت می دهد و موجب خشنودی درونی می شود. خشنودی واقعی به این بستگی دارد که انسان نیازمندی های درونی و پنهان خود را به شکلی که جامعه پسند می باشد در آورد. برای سلامتی روانی آدمی باید یاد بگیرد که چگونه از کارهایش رضایت کسب کند. کسب رضایت با اتکا به نفس، کاردانی، آزادی ، استقالال و تدبیر همبستگی تنگاتنگی دارد. وابستگی می تواند گاهی حالت افراطی بگیرد، در این صورت به جای احساس رضایت، احساس ملامت به وجود می آید.
نیاز به احساس امنیت
نیاز به احساس امنیت یکی دیگر از نیازهای اساسی انسان است. وقتی انسان احساس عدم امنیت کند، تنش و نگرانی وجودش را در بر می گیرد و او را آزار می دهد، بی اعتمادی میان دوستان یکی از تهدیدهایی است که سلامت روان را به مخاطره می اندازد. توانایی راحت و صمیمی بودن، احساس تعلق داشتن، شناخته شدن، داشتن موقعیت مناسب و خوب در میان دیگران و مسائلی از این قبیل به آسانی بدست نمی آید، بلکه یک برنامه ریزی درست و منطقی می خواهد. احساس ناامنی عاطفی به شکل مزمن و طولانی فشار سنگین به انسان وارد می سازد که ممکن است به بیماری مشخص منجر شود.
عوامل موثر بربهداشت روانی
- بهداشت روانی افراد متاثر از عوامل متعددی است، اگر چه این عوامل به صورت جداگانه مورد مطالعه قرار میگیرند ولی در واقع این موضو ع چند وجهی متاثر از یکدیگر است. بدین معنی که افراد به علت شرایط محیطی یا عوامل فردی تعادل و آرامش روحی شان دچار تغییراتی میشود و هر چه شدت این عوامل زیادتر باشد، تاثیر و تهدیدش بیشتر خواهد بود. عواملی همچون : "عدم برآورده شدن نیازهای اولیه، ناکامی، استرس، یادگیری، مسائل اجتماعی و رسانه های جمعی و... از عمده ترین تاثیرگذاران بر بهداشت روانی هستند. سایر عوامل مؤثر در بهداشت رواني عبارتند از:
- «تغذيه»
حالات روحي ما در انتخاب نوع غذايي که مي خوريم مؤثرند. ما در حالات مختلف غذاهاي متفاوتي را طلب مي کنيم، هنگام احساس قدرت و پيروزي به غذاهاي گوشتي، هنگام احساس تنوع و تحول به غذاهايي با انواع سس و هنگام اضطراب يا پرخاشگري به خوراکي هاي گاز زدني تمايل داريم در حالي که وقتي خسته هستيم چاي و قهوه را ترجيح مي دهيم. بنابراين با شناخت خود و سوخت و ساز بدن مي توانيم با انتخاب مواد خوراکي مناسب به آرامش بيشتري دست يافته و از خوردن لذت ببريم.
- «باورهای دینی»
اعتقادات و باورهاي مذهبي قادر است در مصيبت هاي زندگي، از فرد افسرده و مأيوس ، انساني اميدوار و محکم بسازد، چنانکه هرگز خود را تنها و بيمناک احساس نکند. او باور دارد که خدا پيوسته با اوست، در رويارويي با سختي هاي زندگي تنها نيست و خداي مهربان به او علاقه و توجه دارد. اين باور موجب مي شود که فرد عليه انزوا طلبي و گوشه گيري که بسياري از مبتلايان به امراض خطرناک را از پاي در مي آورد، ايمن شود.
- «مدرسه»
مسؤوليت اولياي مدرسه فقط در پرورش نيروي عقلي و آشنا کردن دانش آموزان به مسائل اجتماعي و اخلاقي خلاصه نمي شود. مدرسه مسؤول تغيير و اصلاح رفتارهاي ناسازگارانه و تأمين بلوغ عاطفي و سلامت رواني دانش آموزان نيز مي باشد.
در مدرسه فرزندان دوست داشتن و دوست داشته شدن را تجربه مي کنند، معلم با تکريم شخصيت، محبت و توجه، آنان را در مسير صحيح هدايت مي کند، دانش آموز در مدرسه چگونگي برقراري روابط درست عاطفي، سازگاري با ديگران و مسئووليت پذيري را مي آموزد و راههاي مبارزه با کينه توزي، ديگر آزاري و حسادت را ياد مي گيرد.
- «ورزش»
ورزش يکي از رموز سلامت جسماني و رواني است. افراد داراي آمادگي جسماني از لحاظ احساسات، عواطف ، شخصيت اجتماعي و نوعدوستي کاملتر و در فعاليتهاي شغلي و حرفه اي موفق ترند. ورزش موجب تقويت اعتماد به نفس در فرد شده ، او را متعادل، متفکر و سازگار با محيط مي کند. با ورزش، شخص کمتر دچار حسادت ، حقارت و ستيزه جويي مي شود و در نتيجه از سلامت رواني بهتري برخوردار خواهد بود.
عوامل موثر دربهداشت رواني دانش آموزان
بهداشت رواني همان سلامت فکر و قدرت سازگاري فرد با محيط و اطرافيان است. همچنان که از جسم خود مراقبت مي کنيم روح خود را نيز بايد مقاومت تر کنيم تا زندگي بهتري داشته باشيم. در زندگي «چگونه بودن» خيلي مهم تر از «بودن يا نبودن» است. ايجاد فرصت براي شکوفايي استعدادها، توانايي ها و کنار آمدن با خود و ديگران يکي از اهداف مهم و اساسي بهداشت رواني است. جوامع مختلف سعي مي کنند تا سياست هاي مربوط به بهداشت رواني و سازماندهي کنند. اصل کلي در اين تلاش، سالم سازي محيط فردي و اجتماعي است که افراد جامعه را در بر مي گيرد. اين نگرش حکم مي کند که خانواده ها بيش از پيش با بهداشت رواني خانواده و چگونگي پيشگيري و درمان بيماري هاي روحي آشنا شوند
چون در مواجهه با چالش ها و مشکلات روزمره، ما براساس ويژگي هاي رواني خود با آنها برخورد مي کنيم، هر چه از سلامت رواني بيشتري برخوردار باشيم به يقين آسيب پذيري ما کمتر خواهد بود. اميد است با برخورداري از سلامت فکر و روان به موفقيت هاي بيشتري رسيده و بيش از پيش بر مشکلات غلبه کنيم.
برای پرورش روان سالم و حفظ آن چه باید کرد؟!
کسی که می خواهد کاری انجام دهد باید بداند که چگونه این امر را صورت دهد تا بتواند به اهداف والاتری نایل آید. خانواده مهمترین سهم را در شکل دهی بهداشت روانی و شخصیت دارا می باشد، خانواده ای که در آن عشق، علاقه و محبت به اندازه کافی مبادله می شود، سلامت روانی افراد آن تا حد زیادی تامین است.
بهداشت روان در خانواده
در خانواده اگر شخص یاد بگیرد که محبت کند، عشق بورزد و تنفر و خشم های خود را کنترل و پنهان کند در بزرگسالی مشکلی پیدا نمی کند. تنفر و دشمنی در شکل های مختلفش برای انسان مشکل آفرین است. محبت کردن را باید از کودکی آموخت.
کودکان محبت کردن را از والدین می آموزند. کودکانی که مهر و علاقه ندیده اند یک نوع خلاء عاطفی و روانی در خود احساس می کنند چون هرگز فرصت نداشته اند که عشق خود را بروز دهند.
نخست باید فرد یاد بگیرد که مشکلات خود را چگونه شناسایی و رفع کند. با کوشش مستمر و واقعی، هر کس می تواند تغییرات زیادی در برداشت ها، نقطه نظرات و اعمال خود به وجود آورد. شخصیت انسان در پروسه تکامل در خود نیرویی را به وجود می آورد که می تواند به صورت یک پلیس درونی عمل کند.
این نیرو مسئولیت حفظ و هماهنگی رفتار شخص را برعهده می گیرد. فرزندان معمولا ارزش ها و معیارهای والدین خود را یاد می گیرند. اجتماع نیز چون قوانین خود را داشته و هر کس که در جامعه زندگی می کند باید از قوانین آن پیروی کند. هر کس که رفتارش از خودخواهی سرچشمه گرفته باشد در بیشتر مواقع بدون شک در رفتار با دیگران با مشکل روبرو می شود خودکنترلی مشکل ترین درسی است که هر فرد باید آن را یاد بگیرد.
خصوصیات افراد رشد یافته چیست؟
وقتی می توان گفت که کسی رشد یافته است و دارای بهداشت روانی است که بتواند:
*برای دیگران بتواند رضایت ایجاد کند .
* در ایجاد رضایت و وفاداری توانا باشد .
* از ایجاد رضایت برای دیگران احساس رضایت کند .
* با رضایت دیگران خود نیز خشنود شود.
*از اوقات فراغت خود ساعت های خوشی به وجود آورد.
*از اوقات فراغت به بهترین شکل برای پیشرفت استفاده کند.
*در یادگیری توانا باشد.
*از ترس و اضطراب راحت باشد.
*بر مشکلات به راحتی غلبه کند.
*به سوی اهداف تعیین شده حرکت کند.
*از اشتباهات خود درس بگیرد.
*روحیه عالی و همراه با رضایت داشته باشد.
اهداف بهداشت رواني د رخانواده :
- تأمين سلامت جسماني، رواني، عاطفي، اجتماعي و اخلاقي اعضاي خانواده
- تلاش براي شناخت رفتار خود و افراد خانواده .
- برقراري روابط حسنه بين اعضاي خانواده .
- ايجاد ارتباط صميمانه و حفظ اسرار خانواده، به طوري که اعضاي خانواده در داخل خانه به يکديگر تذکر بدهند ولي در بيرون مدافع هم باشند.
- تقويت اعتماد و عزت نفس اعضاي خانواده و احترام به شخصيت ديگران
- به وجود آوردن احساس رضايت از زندگي
- آموزش خانواده ها براي کمک به پيشبرد اهداف صحيح اجتماعي
ويژگي هاي فردي که بهداشت رواني دارد:
- نسبت به خود، خانواده و جامعه بي تفاوت نيست.
- با ديگران سازگاري دارد.
- شاد و مثبت انديش است.
- به خود و ديگران احترام مي گذارد.
- بد بين نيست.
- به نقاط ضعف و قدرت خود آگاهي دارد.
- انعطاف پذير است.
- شناخت او از واقعيت نسبتاً دقيق است و براي رسيدن به هدفهاي خود براساس عقل و احساس عمل مي کند.
- نسبت به خود نگرش مثبت دارد و ناکامي ها را تحمل مي کند.
- توانايي حل مشکلات خود را د ارد.
- از اوقات فراغت خود به نحو مطلوب استفاده مي کند.
- در مواجهه با مشکلات اجتماعي، کنترل و تعادل خود را از دست نمي دهد.
- استعدادهايش به طور هماهنگ و به خوبي رشد مي کند.
- نه بنده کسي است، نه کسي را بنده خود مي کند، مي داند که خدا او را آفريده و براي خود ارزش قائل است.
- دنيا را گذرگاهي براي رسيدن به آخرت مي داند.
- رابطه اش با ديگران سازنده و مثبت است.
- نيازهايش را از طريقي برآورده مي کند که با ارزش هاي اجتماعي منافات نداشته باشد.
- صابر، صادق ، درستکار بخشنده، استغفار کننده و فرزند خويشتن خويش است.
- در نظر ديگران فرد موجهي محسوب مي شود، زيرا در همه کارها متعادل است.
تقويت بهداشت رواني فرزندان:
- اگر با ناراحتي هاي رواني کودکان ، نوجوانان و جوانان روبرو شديم با حوصله و متانت آن ها را رفع کنيم و از تصميم هاي عجولانه بپرهيزيم.
- در ناراحتي هاي شديد، درد دل و گريه کردن باعث تخليه رواني و آرامش مي شود، در اين شرايط از يک دوست صميمي مي توانيم کمک بگيريم.
- مشارکت جو باشيم تا دوستان جديد بيابيم.
- از مشاهده فعاليت هاي جديد فرزندانمان لذت ببريم.
- با پرورش ابعاد روحي، معنوي و مذهبي شخصيت خود و فرزندانمان به سلامت رواني بالاتري دست يابيم.
- با احترام به ديگران به بهداشت رواني خود و ديگران کمک کنيم.
- زمينه هاي اعتماد را فراهم کنيم.
- به احساسات فرزندانمان توجه کنيم و ويژگي هاي آنها را بشناسيم.
- محيط زندگي را در حد توان جذاب و پرنشاط کنيم.
- فرصت هاي مناسب براي بروز احساسات و شخصيت فرزندانمان ايجاد کنيم.
- به دست آوردن بهداشت رواني منوط به روبرو شدن با واقعيت، سازگار شدن با تغييرات، ظرفيت داشتن براي مقابله با اضطراب ها، کم توقع بودن، احترام قائل شدن به ديگران و ... ا ست، بکوشيم اين شرايط در خانواده فراهم شود.
- رفتار والدين در خانواده بگونه اي باشد تا فرزندان خود را در زندگي شاد، خوشحال و فارغ از گرفتاري هاي احساس کنند.
ابعاد بهداشت روانی
پیشگیری نوع اول (Primary Prevention)
هدف این نوع از بهداشت روانی ممانعت از شروع یک بیماری یا اختلال است، "با حذف عوامل کلی کاهش عوامل خطرساز ، تقویت مقاومت افراد ، دخالت در فرایند اختلال" بدست میآید." برنامههای آموزش بهداشت روانی (نظیر آموزش والدین برای تربیت کودکان ، آموزش تاثیرات مصرف الکل و مواد و...)، برنامههای بالا بردن کارایی و توان افراد (نظیر برنامههای تقویتی برای کودکان محروم) ، ایجاد سیستمهای حمایت اجتماعی (نظیر بیمههای درمانی ، ایجاد و حمایت از گروههای محلی و اجتماعی حمایت کننده از افراد مبتلا)" نمونههای پیشگیری نوع اول میباشد.
پیشگیری نوع دوم
هدف اقدامات این بعد از برنامه بهداشت روانی ، شناخت به موقع و درمان فوری و مناسب اختلال (یا بیماری) است. تمام نظریهها و اقدامات درمانی نظیر "دارو درمانی ، رفتار درمانی ، شناخت درمانی ، در غالب این بعد از بهداشت روانی قرار میگیرد.
پیشگیری نوع سوم
هدف این بعد از بهداشت روانی ، بازگرداندن و حفظ تمام یا قسمتی از تواناییهای از دست رفته فرد به علت اختلال (یا بیماری) است، تا فرد بتواند به گونهای مفید و سازنده به زندگی "خانوادگی ، اجتماعی و شغلی" خود باز گردد. در واقع برنامههای این بعد با "توانبخشی" (Rehabilitation) افراد و جلوگیری از بازگشت مجدد اختلال (یا بیماری) در فرد و حفظ و پیشبرد سلامت ایجاد شده توسط درمان ، سروکار داشته ، اقدامات قبلی را تکمیل میکند.
صبر و حوصله شما موجب امتنان ماست
برای دریافت فایل pdf روی لینک مقابل کلیک کنید.................