سال ها پیش اسقفی بزرگ مهمان رئیس یک مدرسه ی کوچک مذهبی در سواحل غربی ایالات متحده بود.ریئس مدرسه تمامی دانش آموزان را برای شام دعوت کرد تا در محضر آن اسقف از تجربیات و دانش او بهره مند شوند. پس از صرف شام مسائل مختلف مورد گفتگو قرار گرفت و بحث تا مسائل مربوط به هزاره ی سوم پیش رفت اسقف معتقد بود:
از آنجا که بشر به تمامی اکتشافات و اختراعات ممکن دست یافته است تجسم اوضاع هزاره ی سوم خیلی دور از ذهن نیستاما رئیس مدرسه ضمن رد مودبانه ی اظهار نظر اسقف گفت:بشر تازه در آستانه ی درخشندگی کشفیات و اختراعات جدید قرار گرفته استاگر می توانید یک مثال بزنید
رئیس مدرسه گفت:ظرف کمتر از 50 سال آینده بشر موفق به پرواز خواهد شد. با شنیدن این حرف اسقف خندید وبا تعجب داد کشید :مزخرف است دوست من! مزخرف...اگر اراده خداوند بر پرواز کردن بشر بود .برای او دو بال در نظر می گرفت.خداوند پرواز را فقط برای پرندگان و فرشتگان در نظر گرفته است!
نام آن ریئس مدرسه رایت بود و دو پسر بنام های ویلبر و ارویل داشت که اولین هواپیما را اختراع کردند
خداوند انسان را آفرید و او را به مدد نیروی خلاقیت و اندیشه ای که در وی به امانت نهاد اشرف مخلوقاتش قرار داد.نیرویی که یگانه وسیله تمایز انسان از دیگر مخلوقات گردید و همچنین عامل تفکیک و تفریق میان انسان ها نیز شده است .
باورهای محدود انسان های بسته و محدود و باورهای بزرگ انسان های بزرگ بوجود می آورد.عظمت انسان حاصل عظمت فکر اوست
و حال آسمان زندگی در برابر ما گسترانیده شده است و خدا بال هایی برای تسخیر آن به ما داده است.اما ما به بلندای فکرمان پرواز خواهیم کرد و آن مقدار قادر به صعود خواهیم بود که فکر می کنیم می توانیم و لیاقتش را داریم.
سهم ما از این آبی بی نهایت را نه تقدیرمان که رویاها و بلندپروازی هایمان مشخص می کند.زیرا که کیفیت زندگی هر کس را باورهایی که او در سر می پروراند تعیین می کند.برای بودن در اوج باید رویای پرواز را در سر داشت.