برنده، بيش از بازنده كار انجام مي دهد، و در انتها باز هم وقت دارد.
بازنده، هميشه «آنقدر گرفتار» است كه نمي تواند به كارهاي ضروري بپردازد.
وقتي برنده اي مرتكب اشتباه مي شود، مي گويد «اشتباه كردم»
وقتي بازنده اي مرتكب اشتباه مي شود، مي گويد «تقصير من نبود»
برنده متعهّد ميشود .
بازنده وعده ميدهد.
برنده به بررسي دقيق يك مشكل ميپردازد.
بازنده از كنار مشكل ميگذرد و آن را حل نشده، رها ميكند.
برنده ميگويد: بايد راه بهتري هم وجود داشتهباشد.
بازنده ميگويد: تا بوده همين بوده و تا هست همين است.
برنده ارزيابي درستي از تواناييهاي خود داشته و هوشمندانه، از ناتوانيهاي خود، آگاه است.
بازنده از تواناييها و ناتوانيهاي واقعي خود بيخبر است.
برنده مشكلي بزرگ را انتخاب و آن را به اجزاي كوچكتر تفكيك ميكند تا حلّ آن، آسان شود.
بازنده مشكلات كوچك را آنچنان بههم ميآميزد كه ديگر قابل حل شدن نيست.
برنده ميداند كه اگر به مردم فرصت دادهشود، مهربان خواهند بود.
بازنده احساس ميكند كه اگر به مردم فرصت دادهشود، نامهربان خواهند شد.
برنده ثروتاندوزي را وسيلهاي براي لذّتبردن از زندگي ميداند.
بازنده مالاندوزي را هدف خود قرار ميدهد.
ادامه دارد ...
تعداد مشاهده
(3085)
نظرات
(0)